شعر ها و یادداشت های محسن با فکر

متن مرتبط با «مطلب های تازه» در سایت شعر ها و یادداشت های محسن با فکر نوشته شده است

خیابانهایی که.....

  • خیابانهایی که....هنوزهم بیقرارروزهایی هستمکه به ارزانی ازدست داده امنشانی ات اماپیداستجایی درهمین حوالیروبروی پنجره ای که هرروز،به سوی جهان میگشایمتاکوچه ها وخیابانهایی راببینم که هیچگاه ،آنهاراباتونپیموده اممحسن بافکرلیالستانی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خوابی آرام درشبهای دلواپسی

  • خوابی آرام درشب های دلواپسی-------------------------------------گام برمی دارد درباغ وبا رویاهایش پر می کند زنبیلش را -این قطعه با بوته هایش باید آفتابی باشد برابر ابرهای تیره ی آسمان دخترم خوابی آرام درشب های دلواپسی اش -این قطعه با ردیف های درختانش شهابی باشد درشب های تیره ی آسمان پسرم وبرای نیمروزهای بلند تشنگی اش آبی گوارا چشمه ای که از کنار چپرهایش می جوشد این قطعه ی احاطه شده دردرختان لیمو هم عصایی باشد در روزهای بی تکیه گاهی همسرم برای تمامی سالیانی که من نیستم اینک اما در غروب غم انگیزی که گلوی ثانیه هایش را می فشارد نه باغی ماند ونه درختانی ونه حتی چشمه ای وچپرهایی تنها شبحی ازجنگل که راست ایستاده است برجنازه ی باغ وزوزه های شغالان وباد وکفتاران ......محسن بافکرلیالستانی تیرماه 83ازمجموعه :شعرهای نوشته نشده،نشرایلیا،۱۳۸۸ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تاافق های نارنجی....

  • تا افق نارنجی ...کجا می توانم ترا دیده باشم؟تو که بی شباهت ترینیبه هر آدمیزاد و نا آدمیزادتو باید فراسوی رویای من بوده باشیکه گاهی مرا می بریتا افق های نارنجی رنج و بیداری شور و احساس .محسن بافکرلیالستانی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • غزل های شماره ۳و۴

  • غزل شماره ۳درابرهای یائسه،رگبارنیزنیستبی گل،به روی شاخه،بروبارنیزنیستپویندگانِ نابلدِراه وچاره ایمدرجاده ای که ساده وهموارنیزنیستشاید،طلسم بختِ بدِخود،شدیم مابختی،اگرچه خواب،نه،بیدارنیزنیستبیگانه رابه خانه ی خودراه داده ایمبادآن زمان،نشانی ازاغیارنیزنیستگاهی،برای رفتن مهمان مهربانچون بود،عزیزومحترم،اصرارنیزنیستداروی تلخ،خورده وبهترنمی شویماینجاطبیب،مرهم بیمارنیزنیستآزادگی وزندگی وزن،غرورماستحکم زمانه را،سرِانکارنیزنیستآنروزمی رسدکه ببینیم وبشنویمدربین مردم،اینهمه،دیوارنیزنیستچون کشتگان عاشق این سالها،بزرگ،درباغ های شهر،سپیدارنیزنیستهرگز نگوبه مادرم ازحکم من،پدر!ماراجزای مرگ،سزاوارنیزنیستبرگورِ من،ترانه بخوان ونگو،دریغزنده ست،کشته ی ستم وخوارنیزنیستآه ای جوان،که چشم تودنبال زندگیست،درعرصه ای که فرصت وابزارنیزنیست،چندان،زلال وپاکی وازهربدی،به دورآیینه ای،که روی تو،زنگارنیزنیستمحسن بافکرلیالستانیغزل شماره ۴جایی که عشق نیست،غم یارنیزنیستدریادلی،نشانه ی ایثارنیزنیستبایارِنارفیق،به مقصدنمی رسیمهمراهی مدام،به اجبارنیزنیستاین راکه دوست دارمش،ازجان خویش،بیشلازم به اعتراف وبه اقرارنیزنیستچیزی نمانده،تاکه به آن،دلخوشی کنیمدربیشه،سنگ نیست،اگر،سارنیزنیستآنکس که بخت وطالعش ازدست رفته استمانندما،به رنج،گرفتارنیزنیستروَیای مارسیدنِ دنیای تازه ای ستعصری که نیست، وحشت وآزارنیزنیستآینده،می رسد،همه،باسالی ازامیدسالی که مثل پاروچوپیرارنیزنیستآن سالهاکه نیست،زیاران من،نشاناین شاعرِغمینِ نگونسار،نیزنیستآمیزه ای،زیاس وامیداست،درغزلوقتی به عرصه،جرات گفتارنیزنیستامیدوارِسرمدیِ نامِ خود،مباشای شاعر!اعتبار،به اشعارنیزنیستمحسن بافکرلیالستانی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مطلب تازه

  • اکتبر 4‏، ساعت ‏20:44‏ ·   می دیدم هراس مداومی را پیرامون کلبه ای که درآن می زیستیم وشباهنگام نه چراغی بود ونه صدایی که نور تنها از ستارگان بود وصدا از قورباغه ها محسن بافکرلیالستانی ,مطلب تازه,مطالب جالب و تازه,یه مطلب تازه,مطلب جدید و تازه,مطلب علمی تازه,مطلب های تازه,عکس و مطلب تازه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها