شعر ها و یادداشت های محسن با فکر

متن مرتبط با «نوشته» در سایت شعر ها و یادداشت های محسن با فکر نوشته شده است

نکاتی درباره داستان توهم،نوشته محسن بافکرلیالستانی

  • دایرة المعارف روشنگریدرنگی فلسفی در اثری هنری از محسن بافکر لیالستانی (۴)ویرایش و درنگازمیم حجریتوهم(آذر ۱۳۹۷)محسن بافکر لیالستانی۱مرد اما بلافاصله از جایش بلند می شود و به سمت تلویزیون می رودوبا وجود اینکه فکرمی کند که شاید دچارتوهم شده باشد، دست می برد و با شگفتی مرغ را لمس می کند و ازصفحه ی تلویزیون برمی دارد وبه سمت زن می رود و می گوید:«می بینی؟«مرغ از داخل تلویزیون در حال فرار به بیرون آمده است.»واقعیت (رئالیته)در دیالک تیک های متنوع زیر عرض اندام می کند:دیالک تیک توهم و واقعیتدیالک تیک تخیل و واقعیت(دیالک تیک اوتوپی و رئالیسته)دیالک تیک آرزو و واقعیتدیالک تیک ایدئالیته و رئالیته (آرمان و واقعیت)دیالک تیک ایرئالیته و رئالیته (ضد واقعیت و واقعیت)....۲مرد که مرغ را در دست هایش دارد و با وجود اینکه بازهم فکرمی کند که شاید دچار توهم شده باشد،از خانه وارد حیاط می شود و در محل نگهداری مرغ ها آن را رها می کند.در این جمله این قصه،مشخصه مرکزی مهم قرن بیست و یکمتبیین می یابد:نوسان مدام میان توهم و واقعیت.چسبیدن دو دست و پا به توهم، ضمن تردید در واقعیت توهم.یکی از دلایل بحران های مناسباتی، مثلا بحران های زناشویی هم همین است:طبقه حاکمه امپریالیستیبا سوء استفاده از انترنت و مانی پولیزاسیون فونکسیون های انترنتیترازوی دیالک تیکی توهم و واقعیترابه نفع کفه توهم، سنگین تر کرده است.خلایق با توهم می زیند، با اینکه به توهمیت (توهم وارگی) توهم وقوف دارند.جذابیت و فریبایی توهمامادر سایه مانی پولیزاسیون فنی، چنان گیرا و فریبا ست که واقعیت در مقابلش رنگ می بازد و لنگ می اندازد و در می رود.مثال:برای خیلی ها همنشینی و همزیستی و همخوابی و همگویی با همسر واقعیدیگر خوشایند نیست.همه از دمچه زن و چه مر, ...ادامه مطلب

  • نوشته ای ازمجیدوجدی

  • شاعر معروف ترین باغ چای دنیا لیالستان محسن بافکر لیالستانی دوست فرهیخته و خوشرو ،را هر صبح بهنگام دم دادن چای بیاد می آورم و البته با شعرهای ناب اش که بوی کوه ها و سبزه زاران گیلان می دهد .مناظر زیبا و بی مثال لیالستان بسیار دلفریب اند اما شاعر خوش کلام ،درد و رنج کارگران و زحمتکشان مزارع و چای باغ را بیاد دارد و بی رخ زیبای چهره های مظلوم دختران و مادران و مردان زحمتکش ، شعر نمی گوید. شعر متعهد بافکر از انسان و از طبیعت جنگل و کوه ریشه میگیرد............برای رسیدن به " بام مه آلود قله ی زیبای درفک " با استاد محسن بافکر گپ و گفت کوتاهی داشتیم ، تا قبل از دورهمی ،که از همان ابتدا بدل ما ن نشست.وقتی دفتر شعرش را بدست گرفت ، ناله های سه تار شیون گرفت و خود بخود ترانه ای شد تا دفتر های زیبای نان و ریحان و بید مشکون شاخان بگوش دوستان مشتاق برسد.....یادی نمیکنم دگر از خانه و وطن ،درجاده ی خیال ،مسافر اگر شدم. باغم اگرچه خشک ، ولی بارور شدم ،از بارش بهار تو دایراگرشدم .............(دشواری وظیفه ی شعر و زند گی)...امید و سرزندگی و نشاط در اشعار شاعر لیالستانی موج می زند...درتماشاگه جلوه های مسیر می سرایدچنین که چنگل ما شد،تهی ،زغرش شیر/ نمانده نیز درآن ،زوزه ی شغال دلیرعجب که با همه ی خشکسالی و قحطی ، فراهم آمده ست ، هنوز آب و نان و چای و پنیرخشن مباش که زخم گلوله خواهد کرد ؛ میان پیر و جوان ، خشم و کینه را تکثیرمیان برزخ اقبال و نفی عام ،اگر گم است / غزل اگر نکند ، رنج خلق را تصویر........حجره ی باصفای جناب دوست محسن بافکر عزیز در روستای زیبای لیالستان به بوی چای خوش طعم آغشته ست.میگوید قیمت ها همان است که از بهار گفتم و هیچ تغیری نمیکند.حجره ی کوچک بهانه ای ست برای دیدار با دو, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها