نوشته ای ازمجیدوجدی

ساخت وبلاگ

شاعر معروف ترین باغ چای دنیا لیالستان
محسن بافکر لیالستانی دوست فرهیخته و خوشرو ،را هر صبح بهنگام دم دادن چای بیاد می آورم و
البته با شعرهای ناب اش که بوی کوه ها و سبزه زاران گیلان می دهد .مناظر زیبا و بی مثال لیالستان بسیار دلفریب اند اما
شاعر خوش کلام ،درد و رنج کارگران و زحمتکشان مزارع و چای باغ را بیاد دارد و بی رخ زیبای چهره های مظلوم دختران و مادران و مردان زحمتکش ، شعر نمی گوید.
شعر متعهد بافکر از انسان و از طبیعت جنگل و کوه ریشه میگیرد............
برای رسیدن به " بام مه آلود قله ی زیبای درفک " با استاد محسن بافکر گپ و گفت کوتاهی داشتیم ، تا قبل از دورهمی ،که از همان ابتدا بدل ما ن نشست.
وقتی دفتر شعرش را بدست گرفت ، ناله های سه تار شیون گرفت و خود بخود ترانه ای شد تا دفتر های زیبای نان و ریحان و بید مشکون شاخان بگوش دوستان مشتاق برسد.....
یادی نمیکنم دگر از خانه و وطن ،درجاده ی خیال ،مسافر اگر شدم. باغم اگرچه خشک ، ولی بارور شدم ،از بارش بهار تو دایراگرشدم .............(دشواری وظیفه ی شعر و زند گی)...
امید و سرزندگی و نشاط در اشعار شاعر لیالستانی موج می زند...درتماشاگه جلوه های مسیر می سراید
چنین که چنگل ما شد،تهی ،زغرش شیر/ نمانده نیز درآن ،زوزه ی شغال دلیر
عجب که با همه ی خشکسالی و قحطی ، فراهم آمده ست ، هنوز آب و نان و چای و پنیر
خشن مباش که زخم گلوله خواهد کرد ؛ میان پیر و جوان ، خشم و کینه را تکثیر
میان برزخ اقبال و نفی عام ،اگر گم است / غزل اگر نکند ، رنج خلق را تصویر........
حجره ی باصفای جناب دوست محسن بافکر عزیز در روستای زیبای لیالستان به بوی چای خوش طعم آغشته ست.میگوید قیمت ها همان است که از بهار گفتم و هیچ تغیری نمیکند.حجره ی کوچک بهانه ای ست برای دیدار با دوستان اش از شاعر جناب علی صبوری تا وفا کرمانشاهی از زنده یاد رضا افضلی شاعر مشهدی از محسنی آزاد تا هادی غلامدوست و دیگر دوستان و رفیقان شاعر خوشرو و خوش سخن از دکتر صدرا روحانی تا بچه های گروه کوهنوردی دامون که بعد چندسال هنوز با استاد بافکر تماس دارند و از صدایش و از عطرو بوی چایش نءشه اند..............
شاعر شیرین سخن بافکر بوقت تحصیل دردانشگاه ادبیات مشهد با بزرگان شعر از شفیعی کدکنی تا محمد امینی و...حشر و نشر داشتند ودل سوخته ی این دیارند و درد و رنج بسیاری کشیدند..............
مرا یک شب،تو با چشمان غمگینت/ به سوی خویشتن خواندی/ که از بهرت ببافم ،خوشه های شعر/ ومن ، می بافتم ، با خوشه های شعر هم چون،/ خوشه ی شیرین گرماخورده ی انگور،/ از بهرتو گردن بند...........
زیبای و شیوایی و موزنی اشعار استا دمحسن بافکر گفتنی نیست و باید ورق بزنی و با شعرهایش بخوانی و بنوازی
دوبیتی های بیشمارش برای نواختن جان میدهند....خرداد رسید و دیلمان می خواهم/ آواز بیات و اصفهان می خواهم
درکوچ بهارانه ی زنبور عسل / آویشن و عطر زعفران می خواهم..........
شیرینی های دوبیتی های استاد عین عسل های بی نقص و خوشبوی او هستند و کلمات و واژه ها روان..
این گونه که رام می شوندم ،کلمات/ می آورمت به شعر خود در دفعات / می خوانمت آتشین ترین شیوه به مهر/ شیرین اگرم کنی دهان را به نبات/ ..................
اگر چه خود پدریم و پدر بزرگ ، ولی چو کودکان غمین سال ها شدیم یتیم..............
مجموعه اشعار محسن خان بافکر شعرهای نوشته نشده/ می خواستم برای تو آیینگی کنم غزل فارسی/ اقلیم هشیاری ما/
فواره ای به ارتفاع سالیانی که زیستم /شعرهای سپید/ شقایق بر درخت انار/ خاطره ای از یک سحر بارانی / نان و ریحان شعرهای نیمایی/ بید مشکون شاخه های بید مشک ها/...............................آقا محسن رفیق بیشتر کوهنوردان گیلانی ست و
با تماسی آنها را با ما آشنا میکند چون رومن رولان گفته بود " دوست دوست من ،دوست من است"....
آشنایی با این عزیز هم سایه ی شمالی را عزیز میداریم و درکنارش درس میگیریم و افتخار میکنیم
آرزوی سلامتی و شادابی و سربلندی برای شاعر کار و زحمت و تلاش و عطر وبوی خوش.بهار1402

شعر ها و یادداشت های محسن با فکر ...
ما را در سایت شعر ها و یادداشت های محسن با فکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mohseenbafekr0 بازدید : 88 تاريخ : سه شنبه 15 فروردين 1402 ساعت: 14:58