دادگاه

ساخت وبلاگ

دادگاه

محسن بافکرلیالستانی

آقای الف که سالهاپیش،باکارگری دراینجاوآنجاودستی گرفتن ازاین وآن ،مایه ای به هم رسانده وپاسپورت وویزا وبلیط هواپیمایی به دست آورده وراهی آنورآبها شده وپول وپله ای به چنگ آورده بود،سرانجام ،پس ازسالهابرگشته بود،تاباخریدن زمین های تنی چندازبخت برگشتگان حرفه ی روبه زوال چایکاری ،عقده ی نداشتگی هایش راتسکین دهد.آقای الف که پیش ازاقامت خوددرآن سرزمین ،شاهدعبورومرورآقای ب اززمین خریداری شده اش به باغ چایش بود ،بلافاصله،وحتی تاچندسالی ،پس ازخریدن زمین فوق، به روی خودنیاوردوباوجودی که به جز سالی چندروز،بقیه ی اوقات رادرخارج کشوربه سرمی برد،خودرادرتمام مدت به ندیدن میزد ،تادرسرفرصتی مناسب ،تکلیف این عابرمزاحم رایکسره وگریبانش راازدستش خلاص کند.فرصت لازم دریک روزباصفای بهاری به دست آمدوآقای ب درصبح روزبعد ،هنگام ورودبه باغش ،خودراناگهان درمقابل پنج ردیف سیم خارداربه پاایستاده دید ،که باخشونت هرچه تمام تر،اوراازرفتن به سرباغش منع میکرد.چاره ای ،جزبازگشت نبود،امابازگشت آقای ب به سوی خانه نبود.
اورفت تابرای مقابله بااین سیم های خاردارخشن،دست یاری ازقانون بطلبدوسرانجام پس ازچندماه دوندگی ومراجعه ی مکرر،دستوربازگشایی راه موصوف رادریافت کردودرطی یک مراسم خودمانی ،وباحضورچندماموروشاهدومعتمدمحلی ،کمی تاقسمتی ازمعبرمذکوررابازکرد.آقای الف که کم وبیش ،ازدوروبه واسطه ی گزارش یکی ازبستگانش ،موضوع رازیرنظرداشت وهیچگاه ،اینهمه ،سماجت راازآقای ب انتظارنداشت،بعدازشنیدن نتیجه ی کار،مثل توپ ،غرید وباارسال نیروهای مادی وتاحدودی هم معنوی ،به تجهیز وسازماندهی یک تیم نیرونندعملیاتی حقوقی ،برای مقابله باآقای ب پرداخت .شایسته ی ذکراست که دراین تیم ،یکنفرعامل تدارکات ،یک حقوقدان،وچندشاهداجاره ای حضورداشتند،که من به خاطرآنکه بااجاره ای های موارددیگراشتباه نشود،ازآن ،به عنوان شاهدان حرفه ای نام میبرم .ازجمله ی این شاهدان حرفه ای،یکنفربیکار،یکنفرچایکاربازنشسته ی زوال یافته ،وباعرض پوزش ،ازهمه ی روسپیان به ناچاری،یک روسپی بیماروبه آخرخط رسیده بودند.البته آقای الف ،به خوبی میداندکه همه ی اینگونه افراددرکشورپیشرفته ای که اوزندگی میکند،اگرهم،وجودداشته باشند،برخلاف اینجا،ازهمه گونه حقوق ومزایای اجتماعی وبیمه ومستمری بازنشستگی برخوردارندوبنابراین ،مجبورنیستندکه وجدان وشرافت خودرافروخته وبه عنوان شاهدان حرفه ای دردادگاههاحضوریافته وهرآنچه راازآنهاخواسته شد،راست ودروغ برزبان آورند‌.حداقل یکنفردیگرهم دراین تیم حقوقی ،حضورداشت ،اماازآنجاکه درسایه قرارگرفته بود،تشخیص چهره وهویت او،میسرنشد.به نظرمیرسید که به آن تیم حقوقی متشکل ازافرادمذکور،بعدااشخاص دیگری نیزملحق شدندوچنین بودکه درروزبازپرسی ،شهودحرفه ای دیده نشدند،اماآقای ب که به ناچار،عده ای شاهدغیرحرفه ای راکه باخودبه بازپرسی کشانده بود،ازاینکه آنهاراتاآخروقت اداری درکریدوربه انتظارنگهداشته وخسته شان کرده بود،شرمسار،وازهرچه حق وعدالت خواهی ،مایوس ومنصرف شده بود.
آقای ب ،برای اولین باربه نکته ای ظریف ،درتفاوتی که بین انواع شاهدان حرفه ای وغیرحرفه ای وجودداشت ،پی برد.اوفهمیدکه بین شاهدان حرفه ای وکسیکه آنهارابرای شهادت فرا خوانده ،منافع مشترکی وجوددارد.درصورتیکه بین شاهدغیرحرفه ای و کسی که اورابرای شهادت فراخوانده بود،احتمالا منافع مشترکی وجودندارد، وهمچنین پی برد که برای باردوم واحیانادرجلسه ی دادگاه ،نمی تواند،که ازوجودهمین شاهدانش برخوردارشود،درصورتیکه ،آقای الف میتواند،هربارکه بخواهد،میتواندشاهدانش راواردمیدان کند،مشروط برآنکه هردفعه،اجاره ی مناسبی ،بابت حرفه ی آنها بپردازد،وچنین بود که درروزجلسه ی دادگاه ،عامل تدارکات آقای الف،دوشادوش آن روسپی بزرگوار،یادژان پل سارترهم بخیر،به همراه آن بیکاروچایکارو....درکریدورمحکمه ،باتبختروغرور،گام برمیداشتند.درصورتیکه آقای ب باتنهاشاهدغیرحرفه ای اش که باقی مانده بود واردشد.بقیه ی شهودآقای ب هم ،ازآنجاکه حرفه ای نبودند،برای باردوم حاضرنشدندکه....
بردرارباب بی مروت دنیا
چندنشینی که خواجه کی زدرآید
تیم حقوقی آقای الف ،به اذن رئیس وارددادگاه شدندوباورودآقای ب وهمراه ،میرفت که جلسه ی دادگاه ،رسمیت یابدکه ناگهان سیل ناسزاوتندخویی برسرتنهاشاهدغیرحرفه ای آقای ب ،باریدن گرفت.دستورحبس وبازداشت ،بلا فاصله صادرشدوماموری ،جهت اجرای دستور،اورابادستبندازمیدان ،به دربرد.این اتفاق،آب سردی بودبرپیکرگرگرفته ی آقای ب ونسیمی خنک که برچهره ی تک تک افرادتیم عملیاتی آقای الف ،نشاط وشادابی ،به ارمغان آورد.شاهدان حرفه ای که به خوبی آموزش دیده بودند،بدون اینکه اطلاع داشته باشندازمعبری میگفتند،که سی سال پیش وجودداشت وازراهی که آقای ب درسی سال اخیرازآن عبورمیکرد،اظهاربی اطلاعی کرده وحتی وجودآنرا،انکارمیکردند.قاضی محترم دادگاه نیزدرطی چندسوال نه تنها استفاده ازراه مورداختلاف رامسکوت میگذاشت ،بلکه آشکارا،مسیررابه سمتی میکشانیدکه وجودراه قبل ازسی سال گذشته راتایید وتثبیت میکرد.درواقع دراینجا،تلاش بربیان بخشی ازواقعیت وکتمان وانکارویاحداقل ،عدم بیان بخشی دیگرازآن بود.حتی اگرمنهم نگویم ،خواننده ی تیزهوش وفهیم این قصه ی خیالی ،خواهدفهمید که برتیم حقوقی آقای الف ،یکنفردیگرهم ،افزوده شده است .چیزی که این شائبه راقوت می بخشیدگفتگوی کوتاه بین آقای ب ویکی ازشهودآقای الف بودکه بااجازه ی قاضی صورت گرفت....
....شما که میگویید،درسی سال اخیر،حتی یکبارهم،مارادرهنگام عبورازراه مورددعواندیده اید،آیایکبارهم مارادرهنگام عبورازراهی که سی سال گذشته ،موردعبورواستفاده قرارمیگرفت،دیده اید؟
شاهدحرفه ای آقای الف،که ضمنامواظب بودتاحرف دروغ آشکاری رابرزبان نیاردوازاین جهت ،مثلا ،درمقابل وجدان خود،آسوده وآرام باشدپاسخ داد،،،،
....این راهم ندیده ام
که دراینجا،آقای الف باوجودی که ازوکالت ،چیزی نمی دانست وازحقوق هم کاملا بی بهره بود،باصراحت تمام وباتکیه برتناقض دربیان آن شاهداظهارداشت،،،،
.....بفرمائید،پس ماباهواپیما به روی زمین خودرفت وآمدمیکردیم!
نمی دانم که کجای عبارت اخیردورازادب ونزاکت بودکه ازطرف قاضی باعصبانیت به آقای ب تذکرداده شد.
....مواظب حرف زدنتان باشید
آقای ب که تازه همه چیز،حالی اش شده بود،نه اینکه ساکت بماندوحرفی نزند،بلکه برخاست واین بارروبه قاضی،چنین گفت.،،،
....اصلا موضوع زمین وراه عبوررافراموش کنید.اساسا این زمین ،برایم دارای آنچنان ارزشی نیست ،که به خاطرآن انسانی رادربندببینم.این ،نه برای من خوب است ونه چیزی بروجاهت دادگاه،می افزاید.اجازه بدهیدکه ما به همراه شاهدهشتادساله ی دربندمان به سلامت ازاینجابرویم.
ظاهرا،پایانی خوش ترازاین ،برای تیم حقوقی آقای الف،که اینک ،کامل شده بود ،نبود.به نظرمیرسیدکه همه ی آنهابه مشروطه ی دلخواه خودرسیده بودند.آقای ب،ناخواسته،سفره ای راگسترده بود،تاهمه ی کسانیکه سهمی شرافتمندانه اززندگی میخواستندوبه آن دست نیافته بودند،هرکدام ،به فراخورحالشان،لقمه ای ازآن رابه دهان گذاشته بودند.اماخودآقای الف که فرسنگها ازاینجادورودریک کشورکاملا متمدن وپیشرفته ،زندگی میکند،بعیداست که به چیزی درخور،دست یافته باشد.چنانچه اگراوهمه ی آنچه راکه بابت این دعوای حقوقی ،هزینه کرده بود ،جمع میکردوبهای بیشتری رابرای خریدن زمین آقای ب،پیشنهادمیداد،شایدمیتوانست آن زمین رانیزمثل زمین های قرب وجوارکه پیش ازاین ،صاحب شده بود،مالک شودودیگراحتیاجی نبود که علیرغم سکونت دریک کشورکاملا متمدن وقانونمند،به رفتاری غیرمتمدنانه ،متوسل شده وبااستخدام شاهدان اجاره ای ،عامل تدارکاتش راکه اتفاقا ازبستگان نزدیکش نیز بوده ،دوشادوش همان روسپی مشهور،درانظاربه نمایش گذاشته وازراه جعل ودروغ ،پیروزمیدان مبارزه ای ناعادلانه شود.البته هنوزبرای آقای ب،همه چیزتمام نشده بود.اونیزمی توانست درصورت اعتراض به رای ناخوشایندی که درروزهای آینده به اوابلاغ میشد،دقیقاازهمان راهی برودکه آقای الف رفته بود.دراینصورت،اونیزبه اجبارباید درجریان دادرسی های نفس گیربعدی ،ازشبیه همان شاهدان حرفه ای برخوردارشود.کاری که انجام آنراازآقای ب بعیدمی دانم

شعر ها و یادداشت های محسن با فکر ...
ما را در سایت شعر ها و یادداشت های محسن با فکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mohseenbafekr0 بازدید : 16 تاريخ : دوشنبه 24 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:36