درفصل شب......شعری ازحسین وثوقی رودبنه ای

ساخت وبلاگ

درفصل شب

بایادآذرماه ۱۳۵۳
به محسن بافکرلیالستانی
وقتی تودرآن روز،
روزسکوت ورستخیز روشنان باغ
گفتی که من برآستان خانه ی تاتارهاروییدنی هستم،
گلخنده ی اين زخمی بیدار،پژمرد.
اکنون بگو ای رفته باهمگام وناهمگام های خویش
درجستجوی خانه ی خورشید،
آیاتوانی یک سبدازمیوه های روشنایی هدیه مان آری؟
وزشهرتاریک قفس هابگذری،پیروزوسرافراز؟
آیاتوانی درتوخواهدمانددرفرجام،
تاباسبدهای پرازگلخوشه های نور،رویش رادهی آواز؟
برآستان خانه های تاروگالی پوش قریه؟
ای باعصای خوب مولانا،روان بربام های بادهای فصل شبگون!
گربازگردی ورنگردی،
بایدتورابشکوه دانست.
وگوسفندان ستایش رابه یمن گام های روشن فکرت،
درلحظه های عیدگفتن ازتو،قربان کردای مردسرافرازقبیله!
درفصل شب ،بشکن سکوت باغ مارا.
حسین وثوقی رودبنه ای
ازمجموعه:درحریم سپیدشب.چاپ وانتشار.تابستان ۱۳۸۳

شعر ها و یادداشت های محسن با فکر ...
ما را در سایت شعر ها و یادداشت های محسن با فکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mohseenbafekr0 بازدید : 12 تاريخ : دوشنبه 4 تير 1403 ساعت: 12:18