محسن بافکر لیالستانی شاعر سبز اندیش و نام آشنای گیلان متولد ۱۳۳۰ و دانش آموخته تاریخ از دانشگاه فردوسی مشهد است...
فکر می کنید امروزه چقدر ساده نویسی در بین شاعران جوان رواج پیدا کرده است و به نظر شما این ساده نویسی گرایش به «سطحی نویسی» ندارد؟
من فکر می کنم همیشه یک سری آفت ها ادبیات را تهدید می کنند. در حال حاضر شعر نسبت به گذشته مخاطب خودش را از دست داده است . بازار شعر در قدیم گرمتر بود و مخاطبان بسیاری در انجمن ها و محافل شعری حضور داشتند. برخلاف امروز تعداد مردم از خود شاعران خیلی بیشتر بود. شعرهای جدید یک شاعر بازتاب و شوکی قوی در بین مخاطبان ایجاد می کرد، اما حالا به این صورت نیست و بسیاری از شاعران شاهکارهای خوبی خلق می کنند ولی متاسفانه با بی اعتنایی روبه رو می شوند. به اعتقاد من شاعران گذشته محبوبیت بیشتری در بین مردم داشتند چون شعر آن ها بیشتر به زبان مردم نزدیک بود. به عنوان نمونه شما اگر شعر زمستان «مهدی اخوان ثالث» را بخوانید متوجه می شوید که این شعر چقدر با زبان مردم آن زمان «سنخیت» دارد. من احساس می کنم که مانند غول های ادبیات آن زمان دیگر در دهه های اخیر ظهور نکرده اند. البته این نظر و دیدگاه من است و ممکن است بعضیها آن را قبول نداشته باشند.
در سالهای نزدیک چه اتفاقی در زمینه شعر افتاد؟
من معتقدم شاعرانی که بعد از سالهای 60 آمدند، برای این که از این دوران گذر کنند و شعرهایشان حالت تکرار به خود نگیرد، نوآوری هایی در زبان انجام دادند که این نوآوری آنها را از زبان مردم دور کرد. به نظر من یکی از دلایل دور شدن مخاطب از شعر در کنار عوامل دیگر این مساله می تواند باشد. در کنار این قضیه بی توجهی مخاطب به شعر معاصر، بعضی ها را بر آن داشت که به ساده نویسی رجوع کنند. نکته حائز اهمیت در این موضوع این است که ساده نویسی که شاعران معاصر انجام دادند با ساختار کلاسیک و قوی آن دوران خیلی فاصله داشت. البته هدف آن ها این بود که عامه مردم را دوباره با شعر آشتی بدهند، اما بعضی از آن ها در این زمینه موفق نشدند و سطح ساده شعر آنها تنزل پیدا کرد و به سطحی نویسی نزدیک شد. اما این را هم باید بگویم که ساده نویسی شعر هیچ اشکالی ندارد زیرا اگر ساده نویسی متکی به جوهر شعر باشد و از نهاد شاعر برخااسته باشد هیچ اشکالی ندارد. چنانکه ما حتی شعر های خیلی قوی و خوبی در سبک شعرهای «سهل و ممتنع» داریم. شعرهایی که به زبان ساده هستند اما گفتنشان کار هر کسی نیست.
وضعیت شعرامروزه را نسبت به فضایی که آن را شروع کردید چگونه می بینید؟
من اصلاً نمی توانم منکر رشد شاعران معاصر بشوم. چون سعی و تلاش آن ها و نوآوری هایی که در شعر انجام می دهند را میبینم. گیلان توانمندی وسیعی در عرصه شعر و ادب دارد و غزل پردازهای پرآوازه بسیاری در این خطه سرسبز زندگی می کنند. به عنوان نمونه آقای «رحمت موسوی» یکی از غزل سرایان خوب گیلان هستند و یا در سبک نیمایی می توانم به آقای « نصرت رحمانی» اشاره کنم. بعد از این که شاملو در شعر نو نوآوری کرد و وزن را حذف کرد و شعر سپید و شاملویی را باب کرد خیلی ها در گیلان مطرح شدند و این راه را ادامه دادند مثل آقایان شمس لنگرودی وکریم رجب زاده. همچنین در سال های اخیر که سبک پست مدرن در تهران رواج پیدا کرد، در گیلان هم برخی این سبک را دنبال کردند و در حال حاضر خیلی از تئوریسین های پست مدرن از گیلان برخاسته اند. در حال حاضر هم جایگاه گیلان در زمینه شعر از استانهای دیگر برتر است .
فضای نقد شعر را در گیلان چگونه ارزیابی می کنید؟
متاسفانه نقد شعر در گیلان بسیار ضعیف است. زیرا خیلی از مجموعه شعرهایی که چاپ می شود در سکوت برگزار می شود و خیلی از مجموعه های شعر اصلا برای نقد مطرح نمی شوند. البته شاید شعر تبدیل به کالایی شده که بیش از حد نیاز جامعه است. من فکر می کنم که نقد در گیلان باید پا به پای تولید شعر حرکت کند. اما متاسفانه در حال حاضر به اندازه ای که شعر چاپ می شود نقد ادبی نداریم .
جنگل که فراهم نشد....
من نیستم اما تو اگر نیز نباشی
اندیشه ماندن شود اینجا متلاشی
گفتیم به نوزاد در آغوش پدر را
با ناخن خود صورت مارا نخراشی
تیغی ست به دست تو و ترسم همه این است
گر سر به برت آورم آن را نتراشی
باید که بریزد پی و بنیان سرامان
ایجاد بنا را چو سپردیم به ناشی
ما راغب بازیگری عرصه نبودیم
فرصت سپری شد به تماشای حواشی
باقیست پس از مرگ درختی غم قمری
جنگل که فراهم نشد از سروی وراشی*
از خویشی وبی خویشتنی گفتم وگفتی :
یک لحظه بمان بیشتر آخر تو کوراشی**
*راش...درختی در جنگلهای گیلان
**کوراشی...به زبان گیلکی وبه معنی کجا میروی