غزل شماره ۳

ساخت وبلاگ

غزل شماره ۳

درابرهای یائسه،رگبارنیزنیست
بی گل،به روی شاخه،بروبارنیزنیست

پویندگانِ نابلدِراه وچاره ایم
درجاده ای که ساده وهموارنیزنیست

بیگانه رابه خانه ی خودراه داده ایم
بادآن زمان،نشانی ازاغیارنیزنیست

گاهی،برای رفتن مهمان مهربان
چون بود،عزیزومحترم،اصرارنیزنیست

داروی تلخ،خورده وبهترنمی شویم
اینجاطبیب،مرهم بیمارنیزنیست

آزادگی وزندگی وزن،غرورماست
حکم زمانه را،سرِانکارنیزنیست

آنروزمی رسدکه ببینیم وبشنویم
دربین مردم،اینهمه،دیوارنیزنیست

چون کشتگان عاشق این سالها،بزرگ،
درباغ های شهر،سپیدارنیزنیست

هرگز نگوبه مادرم ازحکم من،پدر!
ماراجزای مرگ،سزاوارنیزنیست

آه ای جوان،که چشم تودنبال زندگیست،
درعرصه ای که فرصت وابزارنیزنیست،

چندان،زلال وپاکی وازهربدی،به دور
آیینه ای،که روی تو،زنگارنیزنیست

این راکه دوست دارمش،ازجان خویش،بیش
لازم به اعتراف وبه اقرارنیزنیست

چیزی نمانده،تاکه به آن،دلخوشی کنیم
دربیشه،سنگ نیست،اگر،سارنیزنیست

آنکس که بخت وطالعش ازدست رفته است
مانندما،به رنج،گرفتارنیزنیست

روَیای مارسیدنِ دنیای تازه ای ست
عصری که نیست، وحشت وآزارنیزنیست

آینده،می رسد،همه،باسالی ازامید
سالی که مثل پاروچوپیرارنیزنیست

آن سالهاکه نیست،زیاران من،نشان
این شاعرِغمینِ نگونسار،نیزنیست

آمیزه ای،زیاس وامیداست،درغزل
وقتی به عرصه،جرات گفتارنیزنیست

محسن بافکرلیالستانی

شعر ها و یادداشت های محسن با فکر ...
ما را در سایت شعر ها و یادداشت های محسن با فکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mohseenbafekr0 بازدید : 97 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 13:55