نگاهی به مجموعه داستان گیلکی تشکه ازهادی غلام دوست

ساخت وبلاگ

تَشکه
(نگاهی به «تشکه» سومین مجموعه داستان کوتاه گیلکی از هادی غلام دوست) محسن بافکر لیالستانی
«تشکه» مجموعه داستان کوتاه گیلکی هادی غلام دوست، در طی روزهای اخیر از طرف نشر گیلکان از زیر چاپ درآمد تا در طی روزها و ماه‌های آینده به دست پی‌گیرندگان و دوستداران ادبیّات و نوشته های گیلکی برسد. این اثر، سوّمین مجموعه ی اینگونه آثار داستانی است که از این نویسنده ی بنام و مشهور گیلانی به بازار نشر کتاب عرضه شده است. پیش از این و در طی چند سال اخیر دو مجموعه داستان گیلکی دیگر نیز از همین نویسنده و با نام های «زرخال» و «دلور» با همّت انتشارات گیلکان و نشر فرهنگ ایلیا به چاپ و نشر رسیده و در میان خیل وسیع عاشقان اینگونه ادبیات جایگاه خاص خود را پیدا کرده بود.
لازم به اشاره است که در زمینه ی ادبیات داستانی به زبان فارسی، آثار هادی غلام دوست از تعداد انگشتان دست و پا نیز فراتر رفته و به دهها عنوان رسیده است که در اینجا پرداختن به آن خارج از توجّه و بحث ماست.
این کارنامه ی سنگین، علی القاعده برای کسانی که در طی سالیان اخیر و در نتیجه ی ظهور و رشد یک جنبش ادبی فعال، جهت احیاء زبان و ادبیات بومی، علاقمند به نوشتن شعر و داستان به زبان مادری شده اند باید توجّه برانگیز باشد. آنچه که بیشتر از همه، ظهور چنین جنبش هایی را در میان کوشندگان ادبی اقوام، موجب شده است، هشدار برخی از زبان شناسان است که در پی نابودی و محو بسیاری از خرده فرهنگ ها و زبان های محلّی در سراسر جهان، نابودی و فراموشی بقّیه ی آنها را _ در صورت بی توجّهی_ در آینده ای نز دیک خبر داده بودند. چنانچه سعی و تلاش جمعی نویسندگان و شاعران گیلکی سرا و دیگر کوشندگان عرصه ی هنر بومی، ماندگاری این زبان و لهجه ی تاریخی و شیرین را تا سالیان دیر و متمادی و طولانی، تأمین و تضمین نماید، بدون شک سهم هادی غلام دوست، در این زمینه چشم گیر و بسیار خواهد بود.
تشکه، مجموعه ای است از 24 داستان کوتاه گیلکی و در 214 صفحه که اغلب آنها پیش تر در مجلّاتی نظیر گیله وا، که کانون اصلی و قدیمی چاپ و نشر نوشته های گیلکی است، به چاپ رسیده بود. طرّاح طرح زیبای روی جلد آن هم کار هنرمند جوان، مهتاب غلام دوست است.
هر کدام از این داستانها، در فضای خاصی و در ارتباط با یکی از مسایل اجتماعی دامنگیر جامعه ی ما نوشته شده است. ضمن اینکه همه ی این داستانها با زبان ساده و دیالوگ های روان پرداخته شده است. علاوه بر آن در سطر سطر نوشته ها، رد ّ پای بسیاری از باورها و ضرب المثل ها و تکیه کلام های ساری و جاری مردم گیلان به چشم می خورد. نویسنده در شرح و بسط معضلات اجتماعی که از ویژگیهای جامعه های مدرن است، از زبان امروزی گیلک‌زبانان استفاده می کند، زبانی که ناگزیر در جای جای آن، اصطلاحات و کلمات بجا و نابجای عربی و فارسی و محاوره ای رایج جا خوش کرده است و این شاید یکی از امتیازات نثر غلام دوست باشد که برای خواننده ی امروزی اش، حقّ سهولت ایجاد رابطه با داستان هایش را قایل شده است. این موضوع، البته، مانع آن نمی شود که نویسنده، بسیاری از تکیه کلام ها و باورهای فراموش شده و یا در حال فراموشی مردم را به مناسبت هایی در جای جای قصّه هایش بکار برده باشد. داستان تشکه که نام کتاب از آن گرفته شده، یکی از زیباترین داستانهای این مجموعه است که به معضل مهاجرت پسران جوان به شهرهای صنعتی در پی یافتن شغل و خانه نشین و منتظر شدن دختران دم بخت خانواده ها می پردازد. آماده نبودن شرایط ازدواج و نگرانی خانواده ها از سرنوشت فرزندان و علی الخصوص دخترانشان، بخشی از مسایل مبتلا به جامعه ی امروز ایران است که شدّت آن در گیلان بخاطر دوری از مراکز صنعتی کشور بسیار بیشتر است. در اینجا نیز، نگرانی مادر از سرنوشت دختر که نامزدش برای کار به عسلویه رفته و تاکنون، اقدام مؤثّری برای ازدواج انجام نداده و تبعات اجتماعی ناشی از این رابطه به خوبی نشان داده شده است، امّا آنچه که به نظرم غیرطبیعی و نامعقول می رسد، بیان لفظ ازدواج سفید از زبان دختری است که در محیط و خانواده ای به شدّت اخلاقی و سنّتی بزرگ شده است تا به قول خودش، نگرانی حاصل از دیری ازدواجش را در مادر برطرف کند. حتی اگر قصد نویسنده از آوردن این پاراگراف انتقاد و به چالش کشیدن اصل موضوع هم بوده باشد، جای آن در این موقعیّت داستان نیست:
«گونم، می غصّه نخانه خوردن مار، الون دئه همه چی ای رو او رو بوبؤ، مگه نشتوسی ازدواج سیفید؟»
«لعنت خدا بر جؤنه شیطون! سیفید بخت بشتوسه بؤم، ازدواج سیفید دئه چیه؟! سیفید ازدواج دئه چیه؟!» (ص184)
ویژگی های بکار رفته در این قصّه، کم و بیش در سایر داستانهای این مجموعه نیز انعکاس یافته، جز اینکه در برخی از آنها و بطور مثال در داستان «بالنگ دنای» که آنرا با یاد و خاطره ی محمد ولی مظفری در این مجموعه آورده، نویسنده خواسته یا ناخواسته و بدون توجّه به حوصله ی خواننده، دچار اطناب و زیاده‌روی در گفتگوها و دیالوگ ها شده، بدون اینکه حادثه یا ضرورت خاصّی، فراوانی این گفتگوها را موجب شده و توجیه کرده باشد. امّا آنچه که مسلم است، هادی غلام دوست سالهاست که می نویسد و به یقین تا سالهای دور نیز خواهد نوشت و ما در آینده باز هم شاهد چاپ و نشر آثاری از او در عرصه ی داستان فارسی و گیلکی خواهیم بود.
لیالستان ۲۳ آبانماه ۱۳۹۶

شعر ها و یادداشت های محسن با فکر ...
ما را در سایت شعر ها و یادداشت های محسن با فکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mohseenbafekr0 بازدید : 110 تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1401 ساعت: 16:59