شایدکه هیچگاه

ساخت وبلاگ

شاید که هیچگاه
----------------

وقتی که آفتاب همیشه
بریک مدار معین
ودرمسیرحرکت معلومی
گردش نمی کند
وزمین هم
چون اسب بی سوار گاهی
گام درراهی می گذارد
که هیچوقت آنرا طی نکرده بود
پیوسته می توان نگران بود
یعنی همیشه
بهانه ای برای دلهره باقیست

فرزندت را که صبحدم ازسفره ای حقیر
تا آستانه ی درخانه
امیدوار بدرقه کردی
شایدکه هیچگاه
دیگرنبینی
زیرا که ازمیان خلوت کوچه
تا شلوغ ترین نقطه های شهر
ازکنارهزار خنجر عریان
بایدگذشت
جایی
دیوارآوار می شود
ولحظه ای کنارخیابانی
خشونت آهن
لطافت تن وجان را
تسخیر می کند
وچنین است که انسان
مانند یک گوزن پریشان
دربیابانی هولناک
ازچارسوی
محصوردام ودانه ی مرگ است
آیا
اکنون که این سطور را برای تو تحریر می کنم
ناگاه سقف آسمان فرود نمی آید؟
یا
وقتی که این نوشته
دردست های توست
آیا زمین دچار جنونی نمی شود ؟
و
درارتعاش ناگهانی
هرآنچه را یافت نمی بلعد ؟
وآنگاه
آیا تو نیز
ناخوانده چیزی را
فرو نمی گذاری ونمی گذری؟

محسن بافکرلیالستانی

ازمجموعه،،،فواره ای به ارتفاع سالیانی که زیستم،چاپ وانتشارسال۱۳۸۰

شعر ها و یادداشت های محسن با فکر ...
ما را در سایت شعر ها و یادداشت های محسن با فکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mohseenbafekr0 بازدید : 87 تاريخ : دوشنبه 4 ارديبهشت 1402 ساعت: 17:25